جرات نمی کنم

ساخت وبلاگ
  آرام که باشی دریا یی هستی از محبت آغوش تو از هرجای جهان برتر است جملاتت را طوری بیان می کنی که تازه می فهمم کلمه جان دارد جان که می گیرد هر کلمه از قدرت لب و زبان تو ، تازه می فهمم آن سلام یعنی آغاز حتی اگر بعد از 6 سال سلام دادن باشد بسیار اندیشیده ام در خلوتم ، در خیالم که تو کیستی مبهم است که از کجا و برای چه مامور شده ای بانوی ظریف شهر من دل خوش باش ، سرت سلامت من گاهی روز ها تمام حس نوستالژیکم در 35 سال را مدیون گوشه ای از نگاه تو ، نوع نگاه تو به این شهرم مدیون پرسه های صبح زود مدیون نان سنگکی ها مدیون کله پاچه فروشی ها مدیون آب آلبالو فروش های این شهر هستم ، به این دلیل که قصه ی همراهی مرا با تو تکمیل می کردند مدیون اون آسمان و صاحبش خدای من وتو مدیون او که تو را برای من آفرید مدیون او که تو را شاید کامل،  نه ، شاید زودتر،  نه اما به جا بخشیده است جوری  بخشیده که ستون زده ای زیر هر آواری از زندگی ام ، ستون زده ای زیر هر آواری از احساسم ، زیر هر آواری از من تو که دیگر نیمی از من نه ، همه ی منی تو می توانی معجزه کنی تو می توانی معجزه کنی مهرماه 95 جرات نمی کنم...ادامه مطلب
ما را در سایت جرات نمی کنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alberkamo بازدید : 56 تاريخ : پنجشنبه 16 تير 1401 ساعت: 19:51

  و تو چقدر خدایی برمی گردم برمی گردم تا بردارم تو را برمی گردم تا بردارم همان قطعه ای از خودم که جا می گذارم به عمد به اجبار ، به زور یک روز درخیابان خیالم ، یک روز در خیابان برق ، یک روز در خیابان یاس ، یک روز همان حوالی ابهام همان کوچه های هیچ ، ه جرات نمی کنم...ادامه مطلب
ما را در سایت جرات نمی کنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alberkamo بازدید : 55 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 15:05

     ساز کوکم با تو هنوز شیرینی کوچه باغ های قصرالدشت از گلویم پایین نرفته بود که یادم به جاده های بیرون از شهر می افتد به جاده های مسیر رود خانه ی نمک به فسا ، به سروستان به هر کجا که می رفتم بی تو ،  یا با تو یک روز این مسیر را با تو وجب کرده بودم جرات نمی کنم...ادامه مطلب
ما را در سایت جرات نمی کنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alberkamo بازدید : 50 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 15:05

شنبه همیشه پشت یک پنج شنبه کوتاه 

پشت یک جمعه طولانیست 

اوایل ،  دلیل دلتنگی شنبه ها را نمی دانستم 

جرات نمی کنم...
ما را در سایت جرات نمی کنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alberkamo بازدید : 66 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1396 ساعت: 4:32

 آرام که باشی دریا یی هستی از محبتآغوش تو از هرجای جهان برتر استجملاتت را طوری بیان می کنی که تازه می فهمم کلمه جان داردجان که می گیرد هر کلمه از قدرت لب و زبان تو ، تازه می فهمم آن سلام یعنی آغازحتی اگر بعد از 6 سال سلام دادن باشدبسیار اندیشیده ام در خلوتم ، در خیالم که تو کیستیمبهم است که از کجا و برای چه مامور شده ای بانوی ظریف شهر من دل خوش باش ، سرت سلامت من گاهی روز ها تمام حس نوستالژیکم در 35 سال را مدیون گوشه ای از نگاه تو ،نوع نگاه تو به این شهرممدیون پرسه های صبح زودمدیون نان سنگکی هامدیون کله پاچه فروشی هامدیون آب آلبالو فروش های این شهر هستم ، به این دلیل که قصه ی همراهی مرا با تو تکمیل می کردندمدیون اون آسمان و صاحبش خدای من وتومدیون او که تو را برای من آفریدمدیون او که تو را شاید کامل،  نه ، شاید زودتر،  نهاما به جا بخشیده استجوری  بخشیده که ستون زده ای زیر هر آواری از زندگی ام ، ستون زده ای زیر هر آواری از احساسم ،زیر هر آواری از منتو که دیگر نیمی از من نه ، همه ی منیتو می توانی معجزه کنیتو می توانی معجزه کنیمهرماه 95 جرات نمی کنم...ادامه مطلب
ما را در سایت جرات نمی کنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alberkamo بازدید : 75 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1396 ساعت: 4:32

یک چکه نیست در این سبو ، حرفی بزن چیزی بگو دستم بگیر راهم ببر ، دلخسته ام نازم بخرلالا لالاگفتی به من عاشق نشو کین مزرعه بی حاصل است گفتم ببین پندم مده ، کین ها همه کار دل است لالا لالا در شب تنهایی من ، اشک بود و شمع و شراب بوی تنت پیچیده بود ، در سرزمین رختخواب تا سحرگه یاد تو بود مونس من در شب تار مرغ شب بر شاخه می خواند از شبان خوب دیدار ♫♫♫♫ در شب تنهایی من ، اشک بود و شمع و شراب بوی تنت پیچیده بود ، در سرزمین رختخواب تا سحرگه یاد تو بود مونس من در شب تار مرغ شب بر شاخه می خواند از شبان خوب دیدار گفتی به من عاشق نشو کین مزرعه بی حاصل است گفتم ببین پندم مده ، کین ها همه کار دل است جرات نمی کنم...ادامه مطلب
ما را در سایت جرات نمی کنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alberkamo بازدید : 64 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 2:19

 

آدم های یه کم شبیه تو 

عطرهای یک کم هوای تو 

چشم های یک کم نگاه تو 

روزهای یک کم هوای تو 

 

جرات نمی کنم...
ما را در سایت جرات نمی کنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alberkamo بازدید : 64 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 2:19

مرز مهربانی های تو همان حوالی خدا 

حالا دیگر انگشت های من برای لمس انحنای اندام تو ، حوالی خدا 

موهایت را چند بار ببند ، عطرش مرا می برد همان حوالی خدا 

جرات نمی کنم...
ما را در سایت جرات نمی کنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alberkamo بازدید : 59 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 2:19

 

نمی دانم این قصه را من تمام کنم  یا شهرزاد 

نمی دانم این غصه را من بنا کنم  یا شهرزاد 

نمی دانم این گریه را من آغاز کنم یا شهرزاد 

من جرات نمی کنم 

من همیشه گفته ام 

تب می کنم 

تاب نمی آورم 

شاید بمیرم 

جرات نمی کنم 

جرات نمی کنم...
ما را در سایت جرات نمی کنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alberkamo بازدید : 74 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 2:19

 حواسم را باید از این به بعد خیلی وقت ها پرت کنم پرت کنم حواسم تا حواست پرت شود گوشه ای  همان گوشه که دیگر من نباشم  همان گوشه که دیگر تلپاتی نباشد  همان گوشه که دیگر دلگیر نباشی  حواسمان دیگر باید به هم نباشد  این را دیروز گفته اند  و بدتر از همه اینکه افسار حواسمان هم داده اند دست خودمان  و بدتر ازهمه اینکه دیگر قرار است بدانم که یک نفر حواسش به من نباشد  من حواسم به یک نفر نباشد  من باید حواسم دیگر به هیچ کس نباشد  ما باید بگذاریم هر چه می شود بشود  به ما چه که روزها می آیند ، هوا ابریست یا باران می بارد  به ما چه که بوی نم خاک خوب است به ما چه که بوی عرق تلخ و زننده و اصلا به ما چه که این همه آدم نفس می کشند که زنده باشند  ما فقط غذا می خوریم  راه می رویم  می خوابیم  و بی هدف باشگاه می رویم  یک روز به موقع ، می میریم  گفته اند اگر تلاش نکنیم تا اینکه به موقع بمیریم  ما را زودتر از موعد می کشند    جرات نمی کنم...ادامه مطلب
ما را در سایت جرات نمی کنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alberkamo بازدید : 48 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 2:19